خون پدر و با ذرات ذره بینی سلولهای اوست ، بطوریکه طفلی که پدرش مشکوک باشد از راه تجزیه خون او می توان پدر او را معین نمود .
چون در حقیقت ، طفل شاخه و فرعی است که از درخت هستی و اصل مادی و معنوی پدر منشعب شده و در تمام خواص خود حکایت از آن اصل می نماید .
از چشم و دماغ و گوش و قلب و معده و کلیه و استخوان و هیکل گذشته در اجزاء خرد و ذره بینی نیز فرزند به عنوان توارث از پدر و مادر خود خواص و آثار هستی را اخذ می نماید ، حتی امراضی که در نیاکان وجود دارد به فرزندان خود انتقال می یابد و اگر در نسل اول یا دوم ظهور نکند بالاخره آن اصل مرض خود را در دوره تطور و انقلاب چند نسل حفظ نموده تا دوران کمون خود را طی کند ، و در چندین نسل بعد که شرائط ظهورش موجود گردد به ظهور برسد .
این آثار و خصوصیات از پدر نه فقط به نطفه او انتقال می یابد بلکه در هر یک از سلولهای انسان تمام آثار هستی او مشهود است ، و می توان گفت در هر ذره از بدن انسان یک انسان کامل به نحو استعداد و قوه وجود دارد که چنانچه شرائط تربیت و تکامل موجود گردد به صورت یک انسان کامل درمی آید .
و به عبارت دیگر نه تنها در نطفه ، انسانی کامل وجود دارد که در ظرف مستعد و رحم به ظهور می رسد بلکه در هر سلول یک انسان کامل به نحو توارث و انتقال مراتب هستی موجود است .
گرچه تا به حال عملا نتوانسته اند در ظرف مستعد این سلول را با سلول زن تلقیح نموده و طفلی نوزاد در خارج ظرف رحم به وجود آورند لیکن گذشته از آنکه دلیلی بر امتناع آن نیست ، ادله ای بر امکان آن اقامه شده و ممکنست در طی سیر علمی ، بشر روزی را به خود ببیند که از تلقیح هر یک از سلولهای بدن مرد با هر یک از سلولهای بدن زن و پیوند بین آندو ، در ظروف مستعد و متناسب طفلی به وجود آید ، و از یک مرد و یک زن در زمان کوتاهی میلیاردها کودک به ظهور رسد .
این موضوع در اثر همان اصل توارث است که تمام خاصه های شخص در هر یک از ذرات بدن او اثر می گذارد ، و آن ذره حکایت از تمام آثار وجودی آن شخص می نماید ، کما آنکه در نباتات دیده می شود نه تنها از راه کاشتن تخم در زمین ، بلکه از راه قلمه زدن و از راه پیوند نمودن ، اصل وراثت کار خود را کرده و درختی مانند اصل خود نشو و نما می نماید .
چون در شاخه ای که با آن قلمه می زنند تمام خصوصیات درخت از ریشه و تنه و ساقه و برگ و میوه طبق ریشه و تنه و ساقه و برگ و میوه اصل خود موجود است .
در پیوند نیز همین طور است ، جوانه پیوند ، ساقه درخت دیگر را رحم برای تربیت خود قرار داده و در آنجا نشو و نما می کند و تمام آثار اصل خود را بدون تخطی و تجاوز به ظهور می رساند .
«ما من دابه
الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم [13]
از مادیات و مراتب ظهورات طبیعی در انسان بگذریم ، در افکار و اخلاق و روحیات ، نیز طفل از اصل خود به نحو توارث بهره می گیرد ، و از راه نطفه اخلاق و غرائز پدر و مادر در طفل به ظهور می رسد ، و از ترکیب آن دو نطفه مجموعه مرکب از آن دو ، طفل را با اخلاقی خاص که نتیجه اخلاق و غرائز آن دو می باشد به ظهور می رساند
بدون هیچ تخطی و تجاوز فرزندی که پدر و مادرش شجاع باشند شجاع خواهد شد ، و اگر جبان و ترسو باشند جبان خواهد شد ، اگر سخی باشند سخی ، و اگر لئیم باشند لئیم خواهد شد ، اگر با گذشت و ایثار باشند فرزند نیز فداکار و با گذشت خواهد شد .
پدر و مادر عاقل بچه عاقل به وجود می آورند و چنانچه کودن باشند فرزند آنان کودن خواهد شد .
خلاصه در تمام اخلاقیات و غرائز روحی ، فرزند از اصل پدر و مادر خود خارج نبوده بلکه تابع و نتیجه صفات آندو و نتیجه از لقاح و فعل و انفعال قوای روحی و اخلاقی آندو خواهد بود .
ممکنست احیانا فرزند شخص عاقل ، کودن یا فرزند شخص کودن و کند ذهنی ، عاقل گردد البته این نیز روی شرائط و ظروف تربیت در رحم یا انتقال نطفه یکی از نیاکان او که چنین بوده اند و ظهور آن در این نسل خواهد بود می باشد . البته آن نیز طبق اصل وراثت است .
اصل وراثت در حیوانات و نباتات نیز ملاحظه می شود ، بچه گرگ
مانندگرگ و بچه گوسفند ، گوسفند و بچه شیر ، شیر خواهد شد ، و نسلا بعد نسل از نقطه نظر کیفیت سازمان بدنی و سلولهای جسمی و صفات روحی ، آثار و کیفیات آنان به طبقات بعدی انتقال می یابد .
و در نباتات از گل یاس ، گل یاس و از گل محمدی ، گل محمدی بوجود می آید که در رنگ و شکل و بو تابع اصل خود هستند ، از درخت سیب ، درخت گلابی بوجود نخواهد آمد گرچه هزاران سال بگذرد و نسلهای متعدد درخت سیب اطواری را طی نمایند .
باری این اصل وراثت اساس عالم هستی بوده و این ظهورات طبق این ناموس به جلو می روند .
«فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا» [14]
این اصل وراثت که در تمام شئون مذکوره بقاء و ثبات خود را حفظ نموده ، از همه مهمتر و بالاتر بقاء و ثبات او در معنویات و اسرار الهی است .
نظرات شما عزیزان: